رخدادهای آخرالزمان از منظر قرآن
 

آخرالزمان و مجموعه حوادث آن از جمله مباحثی است که در آیات و روایات اسلامی بدان توجه شده و افزون بر تفسیر و حدیث، در حوزه کلام و مهدویت‌پژوهی اهمیت ویژه‌ای دارد. در این نوشتار، نخست مفهوم آخرالزمان و تفاوت آن با اشراط الساعة بررسی شده و نگاه قرآن و دیگر ادیان به این مسئله مد نظر قرار گرفته است.

آن‌گاه مهم‌ترین رخدادهای آخرالزمان بازکاوی شده‌اند که عبارتند از: ظاهر شدن دود در آسمان، ظهور مهدى، خروج سفيانى، خروج دجّال، فرود آمدن عيسى از آسمان، خروج يأجوج و مأجوج، خروج دابة الارض و رجعت. این رخدادها در قرآن و نیز روایات فریقین مورد تأکید قرار گرفته‌اند.

مفهوم آخرالزمان‏
به دوران پايانى عمر جهان كه از يك‌سو پايان‏بخش دوران هستى است و از سوی ديگر آغازگر فروريختن جهان و شروع قيامت است، آخرالزمان گفته مى‏شود. اين اصطلاح افزون بر آن‌كه در منابع اسلامى به‌گونه‌ای گسترده انعكاس يافته، در منابع و فرهنگ غير اسلامى نيز راه يافته و امرى شناخته شده است.

در منابع اسلامى در كنار اصطلاح آخرالزمان از اصطلاح ديگرى به نام «اشراط الساعة = نشانه‏هاى قيامت» نيز ياد شده است، اما تا كنون تحقيق جامعى براى بازشناخت عناصر مفهومى اين دو اصطلاح و تفاوت‌هاى آن‌ها انجام نگرفته است. از این‌رو در بیش‌تر مباحث مربوط و نيز كتاب‌هايى كه به اين مسئله پرداخته، درهم‌آميختگى‌ آشكارى به چشم مى‏خورد.

با كنكاشى گسترده و عميق درمي‌يابيم اصطلاح اشراط الساعة اعم از اصطلاح آخرالزمان بوده و ميان آن دو تفاوت‌هایى از این دست وجود دارد:
۱. دامنه مفهومى در اصطلاح اشراط الساعة از دوران بعثت پيامبر اكرم آغاز مى‏شود و تا فروريختن نظام عالم شامل فروريختن آسمان‌ها، زمين، كوه‌ها و... استمرار مى‏يابد، در حالى كه دامنه مفهومى آخرالزمان تنها به دورانى خاص، يعنى دوره پايانى هستى و پيش از فروريختن نظام عالم، محدود است.

۲. از آن‌جا كه آخرالزمان، دورانى ملحق به دنيا محسوب مى‏گردد، مبانى تكليف شامل
آگاهى، اراده و اختيار در اين دوران سريان دارد. از اين‌رو مردم در اين دوره براى انتخاب دين حق يعنى اسلام ـ كه از سوى مهدى منتظر ابلاغ مى‏شود ـ كاملاً مختار خواهند بود و راه براى توبه و بازگشت كافران و فاسقان هم‌چنان هموار است، مگر آن‌كه به تيغ قهر آن حضرت گرفتار شوند.

از طرفى به تصريح قرآن با آمدن قيامت و «طلوع خورشيد از مغرب» به عنوان تحقق يكى از آيات الهى و آغاز از هم پاشيدن نظام دنيا دوران بازگشت به ايمان و عمل صالح پايان پذيرفته و صف مؤمنان از كافران به صورتى ناخواسته از هم متمايز مى‏شود. اين امر نشان مى‏دهد اگر در بخشى از دامنه مفهومى اشراط الساعة، يعنى از دوران رسالت پيامبر تا دوران آخرالزمان، دامنه تكليف استمرار دارد، در بخشى ديگر از آن، يعنى پس از دوران آخرالزمان تا ظهور قيامت، عرصه تكليف رخت برمى‏بندد.

از طرف ديگر با تكيه بر اين نكته مى‏توان مصاديق رخدادهاى آخرالزمان را از اشراط الساعة متمايز ساخت. به اين بيان كه مصاديقى هم‌چون ظهور مهدى، فرود آمدن عيسى، رجعت و ظاهر شدن دود در آسمان ناظر به رخدادهاى آخرالزمان خواهد بود، در حالى كه حوادثى هم‌چون طلوع خورشيد از مغرب، شكافتن آسمان و... مربوط به اشراط الساعة است. بر اين اساس، ثبات و ماندگارى نظام عالم و استمرار قانون تكليف از اختصاصات آخرالزمان است، در حالى كه با شروع آن دسته از نشانه‏هاى قيامت (اشراط الساعة) كه پس از آخرالزمان تحقق مى‏يابد، افزون بر آن‌كه دامنه تكليف برچيده مى‏شود، نظام عالم فروخواهد ريخت؛ چنان‌كه آخرالزمان و رخدادهاى آن را تماماً ‏بايد به عنوان يكى از نشانه‏هاى قيامت و اشراط الساعۀ ارزيابى كرد.

آخرالزمان در قرآن‏
در قرآن كريم از آخرالزمان به روشنی سخن به ميان نيامده، اما در لابه‌لاى برخى از آيات به آن اشاره شده است. اين آيات را به چند دسته مى‏توان تقسيم كرد:
۱. از وقوع برخى از رخدادها خبر داده كه از گذشته تا حال تحقق نيافته و از آن‌جا كه در خود اين آيات وقوع آن‌ها با ظهور نشانه‏هاى قيامت هم‌راه است، مى‏توان نتيجه گرفت كه ظرف تحقق آن‌ها آخر الزمان است، چنان‌كه از خروج يأجوج و مأجوج و خرابى سدّ ذوالقرنين خبر داده و اين رخداد را نزديك به قيامت دانسته است. هم‌چنین نزول عیسی از آسمان را از نشانه‏هاى قيامت برشمرده و رجعت گروهى از انسان‌ها به عنوان رخدادى پيش از وقوع قيامت معرفى شده است.

۲. از ميراث‌برى زمين توسط صالحان و مستضعفان و حكومت آنان به عنوان سنت و اراده تخلف‏ناپذير الهى خبر داده شده است و از آن‌جا كه ميراث‌بر، اموال و امتيازات صاحبان پيشين را مالك مى‏شود، مى‏توان دريافت چنين ميراث‌برىِ گسترده‌اي كه تمام زمين را دربر مى‏گيرد، پس از آخرين سلسله از حكم‌رانى و سلطه بر زمين توسط زمام‌داران ناشايسته در فرجام جهان، تحقق مى‏يابد؛ زيرا با فرض هر حكومتى پس از صالحان و مستضعفان، ميراث‌برى آن‌ها مفهومى نخواهد داشت.

۳. چيره شدن اسلام بر همه اديان و حاكمیت مطلق اسلام بر تمام جهان كه در آياتى از قرآن پيش‌بينى شده است امرى است كه تاكنون تحقق نيافته و رخدادى نيست كه به صورت طبيعى و بدون استفاده از دعوت علنى و همگانى مهدی و استفاده از قدرت اعجاز و قهر تحقق‌پذير باشد. از اين رو بايد پذيرفت اين وعده الهى در دوران پايانى دنيا هم‌زمان با ظهور مهدى انجام خواهد گرفت.
افزون بر قرآن، آخرالزمان و رخدادهاى آن به صورتى بس گسترده و با جزئيات بسیار در روايات فريقين انعكاس يافته و صاحبان جوامع روايى اين روايات را در كتاب‌هايى با عناوين الفتن و الملاحم يا الفتن و اشراط الساعة ذكر كرده‏اند.

فرجام جهان از نگاه اديان آسمانى‏
قرآن اعلام داشته كه ميراث‌برى زمين توسط صالحان در كتاب زبور نوشته شده، چنان‌كه در آيۀ وَإِن مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ به طور ضمنى از نزول عیسی سخن به ميان آورده است. اين امر نشان‌گر آن است كه اديان آسمانى پيشين كم و بيش از فرجام جهان و نشانه‏هاى آن خبر داده‏اند.

در تورات در داستان پيامبرانی ‌چون عاموس، هوشع، اشعيا، ميكا، ارميا و... از روز خدا سخن به ميان آمده كه در آن پادشاهى از نسل داود ـ يعنى فرزند انسان ـ كه روح خدا بر او قرار گرفته ظهور خواهد كرد و جهان را از عدل و خير و بركت پر خواهد ساخت. هم‌چنين در پيش‌گويى‏هاى حزقيان از هجوم جوج (يأجوج) و هلاكت آن‌ها و تغييرات كيهانى مانند تاريكى خورشيد و ستارگان خبر داده شده است و در نوشته‏هاى بين‌النهرين از هجوم سپاه يأجوج و مأجوج و فتنه مسيحاى دروغين (دجّال) و ظهور منجى‌اى كه پسر انسان، پسر خدا و انسان ياد شده، گزارش شده است.

در اناجيل مسيحيان از نزديك بودن پايان دنيا، رجعت عيسى، ظهور مسيحيان دروغين، شايع شدن قحط‌سالى، وبا، زلزله‏هاى مرگ‌بار، جنگ‌ها و بلاهاى سخت و نابود شدن سپاه يأجوج و مأجوج گفت‌وگو شده است.

عيسى در عبارتى چنين مى‏فرمايد: «كمرهاى خود را بسته، چراغ‌هاى خود را افروخته بداريد. مستعد باشيد؛ زيرا در ساعتى كه گمان نمى‏بريد پسر انسان مى‏آيد... .» و اساساً گفته شده كه محور و مركز تعليمات عيسى بشارت نجات و تحقق ملكوت خداست.

فرجام جهان از نگاه اسلام‏
از مجموعه آيات و روايات دربارۀ آخرالزمان چنين بهره مي‌گيريم:
۱. همان‌گونه كه جهان با آفرينش آدم به عنوان نخستين انسان، آغازى روشن دارد، در پايان نيز فرجامى مشخص و معين خواهد داشت و اول و آخر اين كهنه كتاب، چنان‌كه برخى پنداشته‏اند، نيفتاده است.

۲. جهان به سوى حاكميت ظلم و كفر پيش مى‏رود و با وجود تلاش پيامبران، مردم از مسير ترسيم شدة آن‌ها منحرف مى‏شوند و در نظام اجتماعى، ستم و در روابط فردى، فسق و فجور حاكم خواهد شد.

۳. با این حال در پايان هستى، ظلم و كفر از جهان رخت برمى‌بندد و با چيره شدن اسلام بر تمام اديان، صالحان مستضعف حاكميت جهان را بر عهده خواهند گرفت.

۴. براى برچيده شدن ظلم و كفر و حاكميت عدالت و اسلام، انسانى والا و بزرگ از سلسله امامان به نام مهدى ذخيره شده است.

۵. با بسته شدن پرونده جهان با حاكميت دين و عدالت، جهانيان مهياى ظهور رستاخيز و برچيده شدن نظام هستى مى‏شوند.

فلسفۀ فرجام هستى‏
مكاتب زمينى از ترسيم آينده جهان ناتوانند و هيچ پاسخ روشنى در اين باره ارائه نمى‏كنند. در مقابل، اديان آسمانى به‌ويژه اسلام به‌طور شفاف به پايان هستى و فرجام نيك آن پرداخته‏اند. اديان الهي، در كنار تعريفي روشن از خالق، هستي و انسان، تعريفي روشن از جهان، آغاز و انجام آن دارند. توان گزارش‌گري از آينده به منزلۀ اخبار از غيب، نشانه‌اي از حقانيت اديان آسمانى است. آيا دينى كه از آبشخور وحى آسمانى بهره ندارد، مى‏تواند با قاطعيت اعلام كند روزى منجى عالم ظهور خواهد كرد؟

از سوي ديگر، همواره هر انسان مؤمن و آزاده از حاكم نبودن دين و عدالت بر پهنۀ گيتي رنج مي‌برد. اين حاكميت، گاه چنان تاريخ تلخي داشته كه اميد رهايي و نجات را در دل هر انسان ميرانده و از اين‌رو، بسياري با نااميدي كامل كامل چشم از جهان فرو بستند. در مقابل، چراغ اميد و آرزو در دل كسانى كه با آموزه‏هاى پيامبران آشنايند و از فرجام نيك جهان آگاهی يافته‏اند، هماره روشن است. وجود چنين اميدى در دل‌‌ها، موجب پويايى، حركت و تلاش است. بدين سبب، انتظار ظهور منجى نه‌تنها باعث رخوت و سستى نمى‏شود، بلكه موجى از حركت و جوشش را به دنبال مى‏آورد.

رخدادهاى آخرالزمان‏
به استناد آيات قرآن و رواياتى كه در تفسير و تبيين آن‌ها وارد شده است، رخدادهاى آخرالزمان را مى‏توان چنين برشمرد:
۱. ظاهر شدن دود در آسمان؛ ۲. ظهور مهدى؛ ۳. خروج سفيانى؛ ۴. خروج دجّال؛ ۵. فرود آمدن عيسى از آسمان؛ ۶. خروج يأجوج و مأجوج؛ ۷. خروج دابة الارض؛ ۸. رجعت.
در ميان اين رخدادها، ظاهر شدن دود در آسمان، تغييرى كيهانى بوده و ساير رخدادها مربوط به تحولات اجتماعى است.

۱. ظاهر شدن دود در آسمان‏
فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخَانٍ مُبِينٍ؛
پس در انتظار روزى باش كه آسمان دودى نمايان برمى‏آورد.

براى اين آيۀ شريفه دو شأن نزول ذكر شده است:
الف) از آن‌جا كه مشركان مكه بر كفر و لجاجت خود پافشارى كردند پيامبر آن‌ها را نفرين كرد و از خداوند خواست آنان را به قحط‌سالى دوران يوسف مبتلا كند. در اثر نفرين پيامبر قحط‌سالى شديدى به مشركان منكر روى آورد، به‌گونه‏اى كه در اثر شدت گرسنگى، آسمان را به‌سان دود مى‏ديدند.
بر اساس اين شأن نزول، وعدة ظاهر شدن دود در آسمان، پيش از اين در مكه رخ داده و دود نيز واقعى نبوده، بلكه آنان از شدت گرسنگى، آسمان را دود می‌دیدند.

ب) مفسران بزرگ بر آنند كه اين آيه، يكى از تغييرات كيهانى را نشانه‌اي از آخرالزمان برشمرده كه در زمان موعود تحقق خواهد يافت.

آن‌چه از ظاهر اين آيه و آيات پسين به دست مى‏آيد، شأن نزول دوم را تقويت مى‏كند؛ زيرا از ظاهر آيات درمی‌یابیم:
۱. ظاهر كلمه «دخان» دود واقعى است و حمل آن بر تاريكى آسمان در اثر گرسنگى خلاف ظاهر است.
۲. توصيف دخان به مبين (آشكار) با برخورد انحصارى آن با گروهى از مشركان مكه سازگار نيست.
۳. اين دود تمام مردم را دربر مى‏گيرد (يغشي الناس). با چنين توصيفى نمى‏توان پذيرفت تنها در منطقه‏اى محدود هم‌چون مكه منتشر شده باشد. از آن‌جا كه پس از استغاثه كافران اين عذاب الهى از آنان برداشته مى‏شود، اين رخداد مربوط به آخرالزمان خواهد بود كه در آن باب توبه و بازگشت و رفع عذاب هم‌چنان گشوده است.

در روايات فراوانى دود آسمان به عنوان يكى از نشانه‏هاى قيامت كه در آخرالزمان رخ مى‏دهد، معرفى شده و در توصيف آن چنين آمده است: دودى آشكار به‌سان سر گوساله بريان شده از عدن برمى‏خيزد و چهل شبانه‌روز مشرق و مغرب جهان را چنان پر مى‏كند كه زمين به خانه‏اي می‌ماند كه در آن آتش افروخته باشند و همه شكاف‌هاى آن پر از دود شود. اين دود تمام ساكنان زمين را فرا مى‏گيرد، با اين تفاوت كه براى مؤمن موجب زكام مى‏شود، اما كافر را مست و بي‌هوش كرده از بينى و گوش او خارج مى‏گردد.

۲. ظهور مهدى‏
آياتى كه به ظهور مهدى به صورتى آشكار يا به اشاره دلالت دارند، شش دسته‌اند:
الف) آياتى كه بر طغيان و سركشى گروهى از مردم به رهبرى سلسله‌جنبانان كفر و فسق هم‌چون لشكر سفيانى و دجّال دلالت دارند و به استناد روايات در دوران ظهور مهدى به دست ايشان يا عيسی هلاك خواهند شد.
ب) آياتى كه به نزول عيسى از آسمان اشاره دارند و به استناد روايات، اين نزول هم‌زمان با ظهور مهدى و برای حمايت از ايشان انجام مى‏گيرد.

ج) آياتى كه بر خروج دابة الارض از زمين و بازگشت گروهى از صالحان و فاسقان دلالت دارد (رجعت) و بر اساس روايات، اين ماجرا در دوران ظهور مهدى رخ مى‏دهد.

د) آياتى كه از وعده و سنّت الهىِ پيروزى صالحان و مستضعفان بر مستكبران، و حكومت صالحان بر سراسر زمين خبر داده و بر اساس روايات، به ظهور و حكومت مهدى اشاره می‌کنند.

ه‍) آياتى كه از چیره شدن فراگير اسلام بر جهان و نابودى همه اديان دیگر سخن به ميان آورده‌اند و تحقق چنین مسئله‌ای در دوران مهدى است.

و) آياتى كه به خروج حضرت مهدى و گرد آمدن ياران ايشان پرداخته‌اند.

از آن‌جا كه سه دسته نخست آيات به‌طور جداگانه در اين نوشتار بررسى شده‏اند، به بررسى دیگر آيات مى‏پردازيم:

وعده الهيِ حكومت صالحان ‏
از دو آيۀ إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ و وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ درمی‌یابیم:

الف) ميراث‌برى زمين توسط صالحان، وعدۀ حتمى الهى است.
ب) اين وعده افزون بر قرآن ـ كه در آيه فوق از قرآن با عنوان ذكر ياد شده است ـ در برخى ديگر از كتاب‌هاى آسمانى پيشين هم‌چون زبور داود نيز گزارش شده كه بیان‌‌گر فراگير بودن انتظار منجى و نجات و پيروزى صالحان در ميان اديان آسمانى است.

ج) تأكيد بر واژه «ارض» نشان‌گر وسعت و فراگير بودن دامنه وعده الهى است كه تمام زمين را دربر مى‏گيرد.
ه‍ ) به كار بردن واژه «ارث» نشان می‌دهد پيش از آن‌ها حكومت جهانى به دست انسان‌هاى ناشايست و غيرصالح اداره مى‏شود كه با فرارسيدن وعدۀ الهى، اين حكومت از دست آن‌ها خارج و به عنوان ميراث به دست صالحان مى‏رسد.

با توجه به این‌که قرآن انسان‌هايى كه از هر نظر روان خود را پالايش كرده و گوهر جان آن‌ها خدايى شده است صالح می‌نامد، مى‏توان نتيجه گرفت انسانى بس شايسته رهبرى صالحان وارث زمين را بر عهده خواهد گرفت. به بیان روشن‌تر، از اين آيات افزون بر آن‌كه درمی‌یابیم زمام‌داران عصر مهدى انسان‌هايى صالح و شايسته‏اند، مى‏توان گفت شخص مهدى به عنوان رهبر و پيشوا در اوج نزاهت و صالح بودن قرار دارد.

بنابر آن‌چه گفته شد، تطبيق اين آيات بر حكومت مهدى در روايات كاملاً منطقى به نظر مى‏رسد.
در آيۀ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ از اراده تخلف‏ناپذير الهى برای پيروزى مستضعفان و پيشوايى آن‌ها سخن به ميان آمده كه در روايات به حكومت مهدى تطبيق شده است. اين آيه در لابه‌لاى آياتى قرار دارد كه در آن‌ها تفصيل ماجراى ستم فرعون و استضعاف بنى‌اسرائيل و نجات آن‌ها به دست موسى بيان شده است و با وجود آن‌كه ظاهر آيه از اراده الهى برای نجات بنى‌اسرائيل مستضعف از دست فرعون و حكومت وى خبر داده، اما اراده‌اي فراگير كه روزى همه مستضعفان جهان را دربر مى‏گيرد، از مفهوم آيه برداشت شده است.

شباهت‌هايى كه بين داستان موسى و بنى‌اسرائيل با داستان مهدى و مستضعفان آخرالزمان وجود دارد، صحت و ظرافت اين برداشت فراگير را تأييد مى‏كند. اين شباهت‌ها بدين‌قرارند:
۱. به‌سان دوران موسى، پيش از ظهور مهدى فراعنه و حكم‌رانان جبّار و ستم‌گرى حكومت خواهند داشت و چنان‌كه در روايات متواترى آمده است، جهان در اثر ستم‌گرى آن‌ها پر از ظلم و بيداد خواهد شد.

۲. چنان‌كه بنى‌اسرائيل با وجود همه ستم‌هاى بسیار حكومت فرعون، به آمدن انسانى منجى به نام موسى اميد داشتند، مؤمنان و مستضعفان هماره به آمدن منجى عالم، يعنى مهدى آرزومندند و آمدن او را انتظار مى‏برند.

۳. همان‌گونه كه سنت و اراده تخلف‏ناپذير خداوند مبنى بر حكومت مستضعفان در ماجراى بنى‌اسرائيل به دست شخصى به نام موسى تبلور يافت، اين سنت در آخر‌الزمان به دست انسانى به نام مهدى تحقق خواهد يافت.

۴. همان‌گونه كه خداوند موسى را در دل خانه دشمن و به صورت ناشناس حفظ و حراست نمود، مهدى را نيز با وجود زندگى بین دشمنان به صورت ناشناس حفظ و نگاهبانى مى‏كند.

۵. همان‌گونه كه در فرجام ماجراى بنى‌اسرائيل، فرعون و حكومت او نابود شد و حكومت الهى به ‌دست موسى شكل گرفت، همه مؤمنان مستضعف به دست مهدى از زير يوغ ستم‌گران و كافران نجات يافته و حكومت الهى توسط آن امام تشكيل خواهد شد.

تنها تفاوت اين دو ماجرا سطح و گستره آن‌هاست. گستره پيام و نجات‌بخشى موسى منحصر به بنى‌اسرائيل و بخشى از زمين بوده است اما پيام، نجات بخشى و حكومت مهدى تمام جهانيان در گستره زمين را دربر خواهد گرفت.

حاكميت اسلام در سراسر گيتي‏
از ظاهر آيۀ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى‏ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ درمي‌يابيم هدف نهايى رسالت پيامبر اسلام چیره شدن اسلام به عنوان دين حق بر تمام اديان جهان است، گرچه مشركان در برابر تحقق اين هدف ايستادگى خواهند كرد. پيداست اين هدف تا كنون تحقق نيافته و اسلام تنها در بخشى از جهان گسترده شده است. در روايات اهل‌بيت زمان تحقق اين هدف، ظهور مهدی اعلام شده است.

امام صادق در پاسخ ابوبصير فرمود: «سوگند به خدا، هنوز تفسير اين آيه تحقق نيافته است و وقتى با اراده خداوند، قائم قيام نمايد، كافران و مشركان از قيام و ظهور وى ناراضى و نگران خواهند بود.»

حضرت امير نیز فرمود: «خداوند مصداق اين آيه را آشكار نساخته است. سوگند به كسى كه جانم به دست اوست، هيچ آبادى نمى‏ماند، مگر آن‌كه هر صبح و شام در آن شهادت به وحدانيت خدا و رسالت محمد دهند.»

امام باقر زمان تحقق تفسير آيۀ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى‏ لاَتَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ را زمان ظهور مهدى دانسته كه اثرى از شرك در زمين باقى نخواهد ماند و امام كاظم در تفسير آيۀ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ، فرمود:
اين آيه در شأن قائم نازل شده، كه هنگام ظهور، اسلام را بر يهوديان، مسيحيان، ستاره‌پرستان، بى‌دينان، مرتدان و كافران در شرق و غرب جهان عرضه می‌نمايد. هر كس از روى تمايل اسلام را بپذيرد او را به نماز و زكات و انجام دستوراتى كه بر هر مسلمان واجب است، مكلف مى‏سازد و هر كس تن به پذيرش اسلام ندهد گردنش را مى‏زند، به‌طورى كه در سراسر جهان جز موحّد و يكتاپرست باقى نمى‏ماند.

ظهور مهدی و گردآمدن ياران او
در برخى روايات، آيۀ: سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى‏ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ بر
خروج امام زمان به تأویل برده شده و نیز در برخی دیگر از روایات، آیه خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ بر قيام مهدی تطبيق شده است. بندگانى كه يهود طغيان‌گر را «پس از طغيان دوم گوش‌مالى خواهند داد» مهدى و يارانش خواهند بود و آيه أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً بر گرد آمدن ياران مهدى تفسیر شده است. علامه طبرسى مى‏گويد: در روايات اهل‌بيت آمده كه مراد از آن‌ها ياران مهدى در آخرالزمان است.

به استناد برخى روايات، اين امر زمانى روی می‌دهد كه آن حضرت وارد مسجد‌الحرام شده و پشت به حجر‌الاسود با صداى بلند خود را معرفى كرده و ياران خود را به يارى مى‏طلبد. صداى ايشان چنان طنين‌انداز مى‏شود كه تمام ساكنان زمين از ظهورش مطلع مى‏گردند.

از مجموع آيات مورد اشاره، نكات زير به دست می‌آیند:
۱. ظهور مهدى به‌سان ظهور موسی از وعده‏هاى حتمى و سنت‌هاى تخلف‏ناپذير الهى است كه زمانى تحقق خواهد يافت. رواياتى هم‌چون «لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ واحدٌ لَبَعَثَ اللَّهُ فِيهِ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْرا» ناظر به همين وعده حتمى الهى است.

۲. از مضامينى هم‌چون ميراث‌برى و نيز علایمى ديگر درمی‌یابیم ظهور مهدى در آخر‌الزمان و پيش از پايان يافتن دنيا انجام مى‏گيرد.

۳. ظهور مهدى در شرایطى است كه در دنيا اديانى به‌جز اسلام حاكم است و با ظهور ايشان اسلام بر سرتاسر گيتى حاكم خواهد شد.

۴. مهدی در شرایطى ظهور می‌کند كه ظلم، فسق و فجور جهان را فراگرفته است و حكومت ايشان پايان‌بخش ستم‌ها خواهد بود.

۵. قيام مهدى با حوادثى هم‌چون خروج دجّال و سفيانى و برخى تغييرات كيهانى هم‌راه است.
۶. در دوران حكومت مهدى ماجراى رجعت رخ خواهد داد.

۷. با توجه به اين‌كه در برخی آيات، پس از ياد‌كرد علایم ظهور و حكومت ايشان از نشانه‏هاى ظهور قيامت هم‌چون دميدن در صور سخن به ميان آمده، مى‏توان نتيجه گرفت كه پايان حكومت و دوران ايشان آغازگر ظهور رستاخيز خواهد بود.

۳. خروج سفيانى‏
وَلَوْ تَرَى‏ إِذْ فَزِعُوا فَلاَ فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَكَانٍ قَرِيبٍ.
در شأن نزول اين آيه از چهار گروه نام برده شده است:
الف) مشركانی كه در مقابل دعوت پيامبر به لجاجت پرداخته و عذاب الهى در دنيا بر آن‌ها فرود آمده است.

ب) آن دسته از مشركان‌ كه در جنگ بدر به صف‌آرايى در مقابل مسلمانان پرداختند و در همين جنگ كشته شدند.

ج) مشركانى كه پس از دميدن در صور از گور خارج شده و با ديدن نشانه‏هاى قيامت و عذاب الهى دچار وحشت شديد مى‏شوند و با وجود ابراز ايمان، سودى به حالشان نمى‏بخشد.

د) لشكریان سفيانى كه در آخرالزمان خروج مى‏كنند و وقتى به سرزمين بيدا مى‏رسند به فرمان الهى در زمين فرو مى‏روند و تنها يك يا دو نفر از آنان باقى مى‏ماند.

آن‌چه در ادامه اين آيه آمده، دو ديدگاه نخست را مردود مى‏سازد؛ زيرا آنان با ديدن عذاب الهى مى‏گويند: ما ايمان مى‏آوريم، اما اين ابراز ايمان سودى به حال آنان نمى‏بخشد. بديهى است مشركان، چه در جنگ بدر و چه در شرایط ديگر، هرگاه به راستى ايمان مى‏آوردند از آن‌ها پذيرفته مى‏شد و برايشان سودبخش بود. از سوی ديگر، تاريخ نشان نمى‏دهد مشركان در جنگ بدر يا شرایط ديگر با ديدن عذاب الهى اظهار ايمان نموده باشند. بنابراين، يكى از دو تفسير سوم و چهارم يا هر دوى آن‌ها صحيح است.

علامه طباطبايى اين آيه را بر اساس ديدگاه سوم تفسير كرده و در برخورد با روايات خروج سفيانى بر این باور است كه آيه بر اساس قاعده جری و تطبيق بر ماجراى سفيانى حمل شده است. ديدگاه علامه از آن‌رو كه بين ظاهر آيه كه ناظر به قيامت است و روايات فراوانى كه آيه را به ماجراى خروج سفيانى حمل كرده‏اند جمع كرده است، صائب به نظر مى‏رسد.

گذشته از آيه مذكور، آيات ديگرى در روايات اهل‌بيت بر خروج سفيانى تطبيق شده كه عبارتند از:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُم مِن قَبْلِ أَن نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَى‏ أَدْبَارِهَا؛
اى كسانى كه به شما كتاب داده شده است، به آن‌چه فرو فرستاديم و تصديق‏كنندة همان چيزى است كه با شماست ايمان بياوريد، پيش از آن‌كه چهره‏هايى را محو كنيم و در نتيجه آن‌ها را به قهقرا بازگردانيم.

امام باقر اشاره این آیه را به نابودی لشکر سفیانی ‌می‌داند.
قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى‏ أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ؛
بگو: او تواناست که از بالای سرتان یا از زیر پاهایتان عذابی بر شما بفرستد.
در روايات، عذابى كه از زير پاها فرود مى‏آيد، به فرو رفتن در زمين تفسير شده است و از آن‌جا كه اين عذاب در كنار خروج دجّال آمده است، به نظر مى‏رسد مقصود فرو رفتن سپاه سفيانى در منطقه بيداست.

در روايات بسیارى خروج سفيانى از نشانه‏هاى حتمى اعلام شده كه پيش از ظهور قيامت در آخرالزمان تحقق خواهد يافت. محل خروج او سرزمينی خشك و زمان خروج او از آغاز تا انجام، پانزده ماه خواهد بود.

او مردى از تبار ابوسفيان و بسيار سنگ‌دل است كه در طول جنگ‌هاى خود جنايات زيادى مرتكب شده و خون هزاران بى‌گناه را بر زمين مى‏ريزد. او دو لشکر را گسيل مى‏دارد؛ يكى از آن‌ها شهرهاى بابل، دمشق و كوفه را پس از شكست دادن مردمى كه براى دفاع از ديار خود قيام مى‏كنند، به تصرف خود درمى‏آورد.

لشكر دوم سفيانى در تعقيب مهدى به سمت مدينه حركت مى‏كند، اما آن حضرت به هم‌راه اندك‌ياران خود پيش از رسيدن لشكر سفيانى از مدينه خارج می‌شوند و در مكه پناه مى‏گيرند. لشکریان پس از اشغال به مدت سه شبانه‌روز به کشتار و غارت در مدينه مى‏پردازند. آن‌گاه به دنبال مهدى روانه مكه مى‏شوند و وقتى به سرزمين بيدا در بيرون مكه مى‏رسند، به فرمان الهى و با كوبيدن زمين با پاى جبرئيل، در آن سرزمين فرو مى‏روند و تنها يك، دو يا سه نفر به صورت سگ و غيرطبيعى زنده مى‏مانند تا به سفيانى خبر دهند بر سر ياران آن‌ها چه آمده است.

با آمدن لشكر يمانى از خراسان و سيد حسنى از ديلم و ملحق شدن آن‌ها به سپاه امام مهدى آن حضرت به سوى لشكر سفيانى حركت مى‏كند و سفيانى در جنگى با سپاه آن حضرت در كنار كوفه به دست امام كشته می‌شود و سپاه او در هم مى‏شكند.

۴. خروج دجّال‏
يكى از شأن نزول‏هاى گفته شده دربارة آية إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ نزول آن درباره يهوديان است كه گفتند: صاحب ما مسيح بن داود يعنى دجّال در آخرالزمان بيرون می‌آيد و سلطنت او در خشكى و دريا گسترش مى‏يابد و ما بر عرب چیره خواهيم شد. خداوند در پاسخ فرمود: آن‌ها به اين آرزو نخواهند رسيد. هم‌چنين علامه طبرسى در ذيل آية يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ روايتى از پيامبر اكرم نقل مى‏كند که در آن، خروج دجال يكى از اين نشانه‏ها معرفى شده است. هم‌چنين در ذيل آية يَا عِيسَى‏ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ  هنگامی‌ که از نزول عيسى سخن به ميان مى‏آيد، رواياتى عرضه مى‏شوند كه در آن‌ها از كشته شدن دجّال به دست عيسى خبر داده شده است.

و نیز در تفسير آية لَخَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ  گفته شده آفرينش آسمان و زمين از آفرينش دجّال بزرگ‌تر است؛ زيرا دجال در ميان نسل آدمى از همه عظيم‏تر بوده است.
دجّال نام شخصيتى فتنه‌جوست كه در آخرالزمان خروج مى‏كند و خسارت‌هاى جبران‌ناپذيرى به بسيارى از مردم جهان وارد مى‏سازد.

از فتنه او در روايات، به عنوان بزرگ‌ترين فتنه در تاريخ بشر ياد شده و نام او افزون بر منابع اسلامى در بسيارى از منابع اديان و ملل آمده است. او را به سبب گردش در زمين يا فريب‌كارى دجال گفته‏اند. نام ديگرش مسيح است كه در وجه تسمية آن گفته‏اند: يك چشم او (چشم راست) ممسوح، يعنى نابيناست. يا آن‌كه چون به دروغ خود را مسيح معرفى مى‏كند؛ يا آن‌كه به‌جز مكه و مدينه، به همه مناطق زمين پا مى‏گذارد.

او پس از پيروزى مهدی بر سفيانى، از سجستان خروج مى‏كند ياران او يهوديان، مغول، تبه‌كاران و بيش‌تر زنان بدكاره هستند. او نخست ادعاى پيامبرى و سپس دعوى خدايى مى‏كند و به هر منطقه‌اي كه مى‏رسد با زور شمشير يا با سحر و جادو مردم را وادار به اطاعت از خود مى‏كند. در جادوگرى چنان چيره‌دست است كه با اشارة او آسمان مى‏بارد، زمين گياه مى‏روياند و حيوانات بيش از حدّ متعارف فربه مى‏شوند. شياطين جنّ را به صورت بستگان مردة شخصى ظاهر مى‏سازد و از او براى حقانيت خدايى خود گواهى مى‏گيرد، هرچند در برخى موارد فريب مردم، با ناكامى روبه‌رو مى‏گردد. لشكر بزرگ دجّال پس از کشتار و غارت در مناطق مختلف، راهى فلسطين مى‏شود.

بر اساس برخى روايات، مهدى پس از نابودى سفيانى براى نابود كردن يهود پيش از دجّال وارد فلسطين مى‏شود. بنابر روايات بسیار، زمانى دجّال پا به فلسطين و بيت‌المقدس مى‏گذارد كه مسلمانان به هم‌راه امامى صالح، يعنى مهدى مهيّاى نماز مى‏شوند. در همين هنگام عیسی از آسمان نزول مى‏كند و پس از اقامة نماز به امامت مهدی درِ مسجد به درخواست عیسی گشوده مى‏شود. ناگهان چشم عیسی به سپاه هفتاد هزار نفري يهود به رهبرى دجّال مى‏افتد. دجّال با ديدن عیسی به‌سان نمك در آب مى‏گدازد و عيسى خود را به او رسانده و با ضربتى هلاكش مى‏سازد. با قتل دجّال لشكر او در هم مى‏شكند و سنگ، درخت و خار به سخن آمده، با معرفى كافران زمينة قتل آن‌ها را به دست مسلمانان فراهم مى‏آورند.

۵. نزول عیسی از آسمان‏
در آياتى چند، با كمك روايات به نزول عیسی در آخر‌الزمان اشاره شده است:
الف) إِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى‏ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى‏ يَوْمِ الْقِيَامَةِ...؛ «[ياد كن] هنگامى را كه خدا گفت: اى عيسى، من تو را برگرفته و به سوى خويش بالا مى‏برم، و تو را از [آلايش] كسانى كه كفر ورزيده‏اند پاك مى‏گردانم، و تا روز رستاخيز، كسانى را كه از تو پيروى كرده‏اند، فوق كسانى كه كافر شده‏اند قرار خواهم داد... .»
طبرى در ذيل اين آيه، روايات بسیارى را درباره نزول عیسی از آسمان آورده و مى‏گويد: بنابر روايات متواتر از پيامبر اكرم عيسى بن مريم در آخرالزمان از آسمان به زمين آمده و دجال را خواهد كشت.

گذشته از روايات از ظاهر آيه فوق به دو نكته پی می‌بریم:
۱. بالا بردن عیسی به آسمان در جريان هجوم يهوديان براى كشتن او با توجه به اين‌كه آسمان جاى انسان‏ها نيست، نشان‌گر گذرا بودن اين درنگ است و مى‏توان از آن دریافت كه خداوند عیسی را براى روزى خاص ذخيره كرده است.

۲. از اين آيه كه در آن واژه «توفى» به كار رفته و نيز آيۀ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ... بَل رَفَعَهُ اللّهُ إِلَيْهِ به كمك روايات درمی‌یابیم عیسی در آسمان زندگی می‌کند و با توجه به فراگير بودن مرگ و اين‌كه زمين بستر مرگ است، مى‏توان نتيجه گرفت كه سرانجام روزى عیسی به زمين فرود آمده و در آن قبض روح خواهد شد.
ب) وَإِن مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ؛ «و از اهلِ كتاب، كسى نيست مگر آن‌كه پيش از مرگ خود حتماً به او ايمان مى‏آورد.»

در تفسير اين آيه، سه وجه گفته شده است:
۱. هر دو ضمير «به» و «موته» به عیسی برمى‏گردد و معناى آيه چنين است: هيچ‌يك از يهود و نصارا باقى نمى‏ماند، مگر آن‌كه پيش از مرگ عیسی به او ايمان خواهد آورد و اين رخداد به هنگام فرود عیسی از آسمان در آخرالزمان تحقق مى‏يابد.

۲. ضمير «به» به عيسى و ضمير «موته» به اهل كتاب بازمى‏گردد و معناى آيه چنين است: هيچ يهودى يا نصرانى نيست، مگر آن‌كه پيش از مرگ به عیسی ايمان مى‏آورد، هرچند ايمان او در اين حالت سودى به حالش نمى‏بخشد.

۳. ضمير «به» به پيامبر اسلام و ضمير «موته» به اهل كتاب برمى‏گردد، و معناى آيه اين است: هيچ يهودى يا نصرانى نيست، مگر آن‌كه پيش از مرگ خود به پيامبر اسلام ايمان مى‏آورد.

بسيارى از مفسران تفسير نخست را پذيرفته‌اند و روايتى از امام باقر اين تفسير را تأييد مى‏كند.
ظاهر آيات پيشين كه به روشنى درباره عیسی و نفى كشتن اوست، تفسير سوم را تضعیف می‌کند؛ زیرا مخالف میثاق آیات است، و ضعف تفسير دوم در آن است كه اوّلاً به استناد چه قرينه‌اى اهل كتاب در هنگام مرگ به عیسی ايمان مى‏آورند؟ ثانياً، ايمانى كه سودى نبخشد چه اثرى دارد كه قرآن از آن به عنوان دليلى بر حقانيت رسالت عیسی ياد مى‏كند؟

بر اساس تفسير دوم، عیسی روزى به زمين باز خواهد گشت و يهود و نصارا بدون استثنا درخواهند يافت قضاوت‌هاى نادرستى كه درباره عیسی داشتند از جمله پسر خدا بودن، شركت در الوهيت، به صليب كشيده شدن و سرانجام قتل عیسی باطل بوده و به او چنان‌كه شايسته‏اش است ايمان مى‏آورند. هم‌چنين آيه شريفه از مرگ نهايى عیسی به طور ضمنى خبر داده است. روايات توضيح مى‏دهند كه اين رخداد در آخرالزمان و در دوران ظهور مهدی اتفاق مى‏افتد.

ج) وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلاَ تَمْتَرُنَّ بِهَا؛ «و همانا آن، نشانه‏اى براى [فهم] رستاخيز است، پس زنهار در آن ترديد مكن.»
اين آيه پس از آياتى قرار دارد كه از عيسى بن مريم‏ به عنوان مَثَل بنى‌اسرائيل ياد شده است. از این‌رو همه مفسران ضمير «انه» را به عیسی برگردانده و آيه را چنين معنا كرده‏اند: «همانا آن (عيسى) نشانه‌اي براى رستاخير است. پس در آن ترديد نكن.»

برخى مفسران به استناد قرائت غير مشهور آيه گفته‏اند: مقصود از واژه «علم» نشانه است؛ يعنى نزول عیسی نشانة ظهور قيامت است.

از اين آيه نيز درمی‌یابیم عیسی روزى از آسمان فرود مى‏آيد و چون فرود او در فرجام جهان رخ می‌دهد، نشانه ظهور و بروز قيامت خواهد بود.

نزول عيسي در روايات‏
به استناد روايات بسیار، عیسی در حالى كه دو ابر رنگى او را دربر گرفته‏اند و هفتاد هزار فرشته هم‌راهى‌اش مى‏كنند و دست خود را بر بال‌هاى دو فرشته گذاشته، نزديك مناره شرقى دمشق فرود مى‏آيد. عرق از پيشانى او مى‏ريزد و در دستش حربه‏اى است. بوى بدنش چنان است كه به مشام هر كافرى برسد مى‏ميرد. هنگامى كه وارد بيت‌المقدس مى‏شود مردم به امامت مهدی مهياى خواندن نماز صبح يا عصرند.

مهدی از عیسی مى‏خواهد تا امامت كند اما عیسی مى‏گويد: «كسى بر شما اهل‌بيت پيشى نمى‏گيرد؛ من وزير برانگخته شده‏ام نه امير.» پس از اقامه نماز به امامت مهدی ، عیسی دجال را مى‏كشد، آن‌گاه به فرمان او خوك‌ها را مى‏كشند، صليب‌ها را مى‏شكنند، همه كليساها و كنيسه‏ها ويران شده و تمام نصارا و يهود به جز مؤمنان واقعى به قتل مى‏رسند. عیسی اسلام را به عنوان دين حق اعلام مى‏كند و مردم را به تبعيت از مهدى فرامى‏خواند.
برخى بر اين نكته پاى فشرده‏اند كه روايات نزول عیسی متواتر و اجماعى و نزول او از ضروريات دين است.

فلسفه نزول عيسي در آخرالزمان و در دوران مهدی
برخى براى نزول عيسى حكمت‌هاى زير را برشمرده‏اند:
۱. براى رد ادعاى يهود دربارة كشتن عيسى؛
۲. دعاى عیسی براى درك فضيلت امت محمد؛
۳. براى كشتن دجّال‏؛
۴. براى تكذيب مسيحيان در اعتقادات باطل نسبت به عيسی.

گذشته از گونه‌های یادشده كه تا حدودى اصل فلسفه نزول عيسى را تبيين مى‏كند، در بيان فلسفه نزول و هم‌راهى عيسى با مهدى مى‏توان افزود که عيسى آخرين سلسله از پيامبران بنى‌اسرائيل است كه پيش از پيامبر اسلام ظهور كرده و نسب او از مادر به اسحاق و ابراهيم می‌رسد و در آن‌سو، پيامبر اسلام‏ آخرين پيامبر آسمانى است كه پس از عيسى برانگیخته شده و نسب او از پدر به اسماعيل و ابراهيم می‌رسد. شريعت ابراهيم كه همان اسلام است به‌ وسیله پيامبران بنى‌اسرائيل، به‌ويژه عيسى و حواريون به غرب عالم كشيده شد و چنان‌كه امروزه شاهد هستيم، مسیحیان جمعيت انبوهى از غرب جهان را دربر می‌گیرند و اين شريعت از طريق پيامبر اسلام به طرف شرق جهان گسترش يافت.

پيروان هر يك از دو دين اسلام و مسيحيت هم‌پاى يك‌ديگر تا به امروز بيش از يك و نيم ميليارد نفر را به خود اختصاص داده و جغرافياى جهان را تقسيم كرده‏اند. اين دو دين با وجود جدايى ظاهرى از جهات مختلفى در مبانى و شريعت به يك‌ديگر نزديكند، چنان‌كه قرآن مسيحيان را نزديك‏ترين امت‌ها به مسلمانان دانسته و آن‌ها را به سبب تحت تأثير قرار گرفتن در برابر آيات الهى ستوده است. از این‌رو، اين دو دين الهى به مانند دو رشته‌اي هستند كه با وجود وحدت خاستگاه آن‌ها (آيين ابراهيم) در اثر دخالت شياطين و به انحراف كشيدن مسيحيت از جاده حقيقت، از يك‌ديگر فاصله گرفته‏اند.

عيسى در آخرالزمان فرود مى‏آيد تا انتهاى اين رشته را به دست مهدی كه پرچم‌دار و وارث اسلام است بسپارد و با دعوت مسيحيان به پيروى از او و پذيرش اسلام اين دو رشته را به هم مرتبط سازد. بدين سبب است كه او در حضور مردم، مهدى را براى امامت جماعت پیش مى‏دارد و به او اقتدا مى‏كند.

در حقيقت عيسى نجات بخش نصارا است؛ زيرا با رأفتى كه دارد و با عشقى كه مسيحيان راستين نسبت به او دارند، پيش از هلاكت آنان پا به عرصه زمين مى‏گذارد تا دل‌هاى بى‌آلايش و حقيقت‌جو را به سوى دين حق فراخواند و مانع هلاكت ابدى آن‌ها شود.

از سویى هم‌راهى عيسى با مهدى براى پيش‌برد اهداف آن حضرت نيز مؤثرتر است؛ زيرا مسيحيان با شناختن عيسى بر اساس توصيف او در كتاب‌هاى دينى، به سخنانش آسان‌تر از سخنان و دعوت مهدى تن خواهند داد و بدون آن‌كه كار دعوت به اسلام به قهر انجامد، بسيارى از سر ميل و خواست قلبى ايمان خواهند آورد.

۶. خروج يأجوج و مأجوج‏
در آيات زير از خروج اقوام وحشى به نام يأجوج و مأجوج در آخرالزمان سخن به ميان آمده است:
وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ؛
و در آن روز آنان را رها مى‏كنيم تا موج‌آسا برخى با برخى درآميزند و در صور دميده مى‏شود.

حَتَّى‏ إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ؛
تا وقتى كه يأجوج و مأجوج [راهشان] گشوده شود و آن‌ها از هر پشته‌اي بتازند.

يأجوج و مأجوج اقوامى وحشى و غارت‌گر بودند كه ذوالقرنين بنا به درخواست اقوامى بدوى كه از هجوم پى در پى يأجوج و مأجوج در امان نبوده و از ذوالقرنين يارى خواستند، ميان دو كوه سدّى بزرگ و بسيار محكم ساخت و از این‌ راه مانع هجوم و غارت‌گرى اين اقوام وحشى شد؛ زيرا آن‌ها نه مى‏توانستند از آن سد بالا بروند و نه آن را سوراخ نمايند. آن‌گاه پيش‌بينى كرد كه با نزديك شدن قيامت، اين سد خراب شده و يأجوج و مأجوج از هر سو براى قتل و غارت سرازير خواهند شد.

درباره اين‌كه مراد از يأجوج و مأجوج چه اقوامى است و در كجا ساكنند و به كدام سرزمين هجوم مى‏آوردند و سدّ ذوالقرنين در كجا ساخته شد، تا كنون ديدگاه‏هاى مختلفى ارائه شده است.
علامه طباطبايی پس از مباحثى مبسوط چنين نتيجه مى‏گيرد كه يأجوج و مأجوج اقوام مغول هستند.
بسيارى نيز اين اقوام را از اقوام ترك منسوب به ترك بن يافث بن نوح و ساكنان مغولستان، تركستان، سيبرى و... دانسته‏اند.

توصيفى كه از وحشى بودن و غارت‌گرى يأجوج و مأجوج در قرآن آمده است بر اساس شواهد تاريخى به قوم مغول بسيار نزديك است؛ چنان‌كه ماجراى غارت‌گرى آنان در سدة ششم كه به چپاول كشورهاى گوناگون از جمله ايران انجاميد و خون هزاران انسان بى‌گناه وحشيانه بر زمين ريخته شد نيز گواه اين مدّعاست.

در برخی روايات چهره‏هاى آن‌ها «مجان مطرقه»، يعنى سپرهاى چكش‌خورده، چشم‌هاى آن‌ها كوچك و صورت‌هایشان كشيده ترسيم شده است.

در نهج‌البلاغه از طغيان و سركشى اقوامى با همين ويژگى‏ها خبر داده شده كه در ديدگاه شارحان به حملة گسترده مغول تفسير شده است. البته در توصيف اين اقوام و بزرگى اندام آن‌ها مطالب خرافه‏اى نيز وارد شده كه از نظر برخى حديث‌شناسان مردود اعلام شده است.

بر اساس روايات، سپاه يأجوج و مأجوج چنان بزرگ و گسترده است كه بخش زيادى از زمين را دربر مى‏گيرد و وقتى به دجله و فرات و درياچه طبرستان مى‏رسند همه آب آن‌ها را مصرف مى‏كنند و سر راه خود تمام آذوقه مردم را به یغما می‌برند.

مردم از ترس آنان به خانه‏هاى خود پناه مى‏برند، اما آن‌ها به هر منطقه‌اي كه مى‏رسند به کشتار و غارت مى‏پردازند و چنان از خلايق مى‏كشند كه مى‏گويند: ما تمام اهل زمين را كشته‏ايم، حال نوبت آسمانيان است. آن‌گاه تيرى به سوى آسمان رها مى‏كنند و آن تير آغشته به خون بازمى‏گردد و آنان گمان مى‏كنند كه به مقصود خود نايل شده‏اند، تا آن‌كه به منطقه فلسطين مى‏رسند. در اين هنگام عیسی به هم‌راه مسلمانان بالاى كوه سينا پناه گرفته‏اند. عیسی براى نابودى آنان دست به دعا برمى‏دارد و خداوند به كرم‏هايى فرمان مى‏دهد که وارد بينى آن‌ها شده و گردن‌هایشان را بخورند. صبح‌هنگام همه آن‌ها مى‏ميرند و بوى تعفن اجسادشان تمام زمين را فرا‌مى‏گيرد. پرندگان از آسمان فرود مى‏آيند و با منقارهاى خود آنان را به دريا مى‏افكنند و بارانى سيل‌آسا زمين را از لاشة آن‌ها شست‌وشو مى‏دهد. بدين ترتيب ماجراى طغيان يأجوج و مأجوج با نابودى آن‌ها پايان مى‏پذيرد.

۷. خروج دابة الارض‏
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لاَ يُوقِنُونَ.
بیش‌تر مفسران پذيرفته‏اند خروج دابةالارض از نشانه‏هاى آخرالزمان بوده و پيش از قيامت رخ می‌دهد.
اين امر به دو دلیل است:
۱. آيه با قرائنى هم‌راه است كه این مدعا را ثابت مى‏كند:
الف) خارج ساختن دابه از زمين ناظر به زمانى است كه هنوز زمين بر جاى خود بوده و نظام جهان به هم نريخته است.

ب) ضمير «لهم» به استناد آيه پيشين به كافرانی لجوج بازمى‏گردد كه با وجود همه كوشش‌هاى پيامبر به سبب تاريكى دل و كورى باطن از هدايت محرومند. هدف از بيرون آوردن دابّه، اعلام پايان‌پذيرى سودمندى ايمان است. پيداست اين ويژگى‏ها مربوط به دنيا و پيش از فروريختن نظام هستى است.

ج) در آيات بعدى از نفخ صور كه سرآغاز قيامت است سخن به ميان آمده است. ترتيب منطقى اقتضا مى‏كند كه خروج دابة‌الارض پيش از قيامت رخ دهد.

۲. در روايات بسیارى خروج دابة‌الارض، از نشانه‏هاى مسلّم آخرالزمان معرفى شده است.

دابة‌الارض در روايات‏
در برخی روايات آمده است: هنگامى كه عيسى به هم‌راه مسلمانان مشغول طواف به دور كعبه است، زمين زير پاى آن‌ها لرزيده و صفا را مى‏شكافد و در آغاز سر دابّه كه كرك و مو دارد و سپس تمام بدن از صفا خارج مى‏شود. نه كسى را ياراى گرفتن آن است و نه گريز از آن. به هم‌راه دابّه، انگشتر سليمان و عصاى موسى است. مردم از ترس آن به مسجد‌الحرام پناه مى‏برند، اما او متعرض كسى نمى‏شود. با هر مليتى به زبان خودشان صحبت مى‏كند و به حقانيت اسلام و بطلان ساير اديان گواهى مى‏دهد. دابّه عصاى خود را روى پيشانى مسلمان مى‏گذارد و چهره مؤمن به‌سان ستاره‏اى درخشان روشن مى‏گردد و بين چشمانش مى‏نويسد اين مؤمن است. او انگشتر سليمان را بر پيشانى كافر مى‏گذارد و نقطه‌اي تاريك و سياه ظاهر شده، روى آن مى‏نويسد: اين كافر است. بدين ترتيب صف مؤمنان حقيقى را از كافران جدا مى‏سازد.

ماهيت دابّة الارض‏
در بیش‌تر روايات اهل‌سنت، دابّه، حيوانى عجيب‌الخلقه، داراى چهار پا، سرى هم‌چون سر گاو، چشمى هم‌چون چشم خوك و گوشى به‌سان گوش فيل ترسيم شده است.

برخى از مفسران با استناد به اطلاق دابه بر حيوان و نيز دلالت سخن گفتن حيوان بر معجزه، حيوانى بودن دابّه را ترجيح داده‏اند، اما افزون بر مواردى اندك در روايات اهل‌سنت، در همه روايات و تفاسير شيعه دابّه به انسان و شخص حضرت امير تفسير شده است. در تفسير قرطبى آمده است: ماوردى از محمد بن كعب روايت مى‏كند كه از علی سؤال شد: دابه چيست؟ علی فرمود: اما والله ما لها ذنب و ان لها لحية؛
سوگند به خدا دابه داراى دم نيست، بلكه داراى محاسن است.

ماوردى مى‏گويد: اين كلام به انسان بودن دابّه اشاره دارد، هرچند بدان تصريح نشده است.
قرطبى مى‏گويد: برخى مفسران متأخر، مقصود از دابه را انسان متكلمى دانسته‏اند كه با اهل بدعت و كفر به مناظره مى‏پردازد.

در روايتى آمده است: پيامبر علی را در حالى كه روى شن دراز كشيده بود بيدار كرد و فرمود: يا دابة الارض! آن‌گاه خطاب به اصحاب فرمود: اين نام مخصوص علی است.

اصبغ بن نباته مى‏گويد: نزد اميرمؤمنان رفتم، در حالى كه مشغول خوردن نان، سركه و روغن بود. پرسيدم: مقصود از دابّه چيست؟ فرمود: او دابه‌اى است كه نان، سركه و روغن مى‏خورد. بنابراين، خروج دابة‌الارض كه احتمال دارد على باشد، از مسلمات است.

۸. رجعت‏
وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يوزَعُونَ؛
و آن روز كه از هر امّتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كرده‏اند محشور مى‏گردانيم، پس آنان نگاه داشته مى‏شوند تا همه به هم بپيوندند.

اين آيه از حشر گروهى از تكذيب‌كنندگان از ميان هر امت خبر مى‏دهد و به سه دليل مقصود از آن، گرد هم آمدن در قيامت نيست:
الف) حشر در قيامت همگانى است و هيچ كس از آن مستثنا نيست، در حالى‌كه طبق مفاد اين آيه، تنها گروهى خاص از هر امت محشور مى شوند.

ب) اين آيه پس از آية دابة الارض آمده كه نشان‌گر وقوع چنين حشرى هم‌زمان يا پس از خروج دابة الارض است و از آن‌جا كه خروج دابة الارض از رخدادهاى آخرالزمان و پيش از قيامت است، مى‏توان نتيجه گرفت كه اين حشر پيش از قيامت رخ می‌دهد.

ج) در چند آية پس از آن، از دميدن در صور سخن به ميان آمده است. نظم منطقى ايجاب مى‏كند كه اين آيه ناظر به حوادث پيش از قيامت است.

بر اساس روايات اهل‌بيت در آخرالزمان و پس از استقرار حكومت مهدى خداوند گروهى از مؤمنان صالح و جمعى از كافران و جنايت‌پيشگان تاريخ را زنده مى‏كند تا با كيفر كافران و ستم‌كاران به دست صالحان، ضمن انتقام از آنان دل مؤمنان را شادمان سازد.

رجعت از عقايد اختصاصى شيعه است و متكلمان شيعه ضمن تأكيد بر امكان رجعت و وقوع آن در برخى از اقوام پيشين مانند زنده شدن اصحاب كهف پس از گذشت سال‌های متمادى، رجعت گروهى از بنى‌اسرائيل پس از مرگ در كوه طور و... و با استناد به آيه مزبور و روايات اهل بيت وقوع آن را در آخرالزمان حتمى مى‏دانند، در عين حال معتقدند رجعت جزو اصول عقايد شيعه نيست و انكار آن خدشه‌اي به عقيده نمى‏رساند.

منابع
۱. الإشاعة لاشراط الساعة، محمد بن عبدالرسول شهرزوري، دمشق، دارالهجرة، ۱۴۱۶ق.
۲. اشراط الساعة الصغري و الكبري، شيخ عزالدين حسين، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۱۳ق.
۳. الإعتقادات فی دین الامامیة، محمد بن علی بن بابویه القمی (شیخ صدوق)، قم، دار المفید، چاپ دوم،۱۴۱۴ق.
۴. اوائل المقالات، محمد بن نعمان (شیخ مفید)، بيروت، دارالمفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
۵. بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، محمدباقر مجلسى، بيروت، مؤسّسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.
۶. البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم بن سليمان بحراني، قم، مؤسسة البعثة مركز الطباعة و النشر، ۱۳۷۳ش.
۷. پيام قرآن، ناصر مکارم شيرازي و ديگران، قم، انتشارات نسل جوان، ۱۳۷۳ش.
۸. التبيان في تفسير القرآن، محمد بن حسن طوسى، قم، انتشارات جامعه مدرسين، ۱۴۱۳ق.
۹. تفسير الصافي، محمدمحسن فيض كاشانى، بيروت، مؤسّسة الاعمى للمطبوعات، ۱۴۰۲ق.
۱۰. تفسير العياشي، محمد بن مسعود عياشى سمرقندى، تهران، المكتبة العلمية الاسلاميه، بى‌تا.
۱۱. تفسير القرآن ‌العظيم، عماد‌الدين اسماعيل ابن‌كثير، بيروت، دار احياء التراث العربي، بی‌تا.
۱۲. تفسير القمي،‌ علي بن ابراهيم قمي، تصحيح: سيدطيب جزائري، قم، مؤسسه دارالكتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.
۱۳. التفسير الكبير (مفاتيح الغيب)، محمد بن عمر فخر رازي، بيروت، دارالفكر، ۱۴۲۳ق.
۱۴. تفصيل وسائل الشيعه إلي تحصيل الشريعة، محمّد بن حسن حرّ عاملى، تهران، كتاب‌فروشى اسلاميه، چاپ ششم، ۱۳۶۷ش.
۱۵. جامع‌ البيان عن تأويل آي القرآن، ابن‌جرير طبري، بيروت، دارالفكر، ۱۴۱۵ق.
۱۶. الجامع الصحیح (‌صحيح بخاري)، محمد ‌بن اسماعيل بخاري، بيروت، دارالفكر، ۱۴۰۱ق.
۱۷. الجامع الصحیح (صحیح مسلم)، محمد بن مسلم حجاج قشیری، بیروت، دار الفکر، بی‌تا.
۱۸. الجديد في تفسير القرآن، محمد سبزواري نجفي، مؤسسه تحقيقات و نشر معارف اهل‌البيت.
۱۹. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، محمدکاظم بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
۲۰. دائرة المعارف قرآن، مركز معارف قرآن، قم، انتشارات بوستان كتاب، ۱۳۸۲ش.
۲۱. الدر المنثور في تفسير المأثور، جلال‌الدین سیوطی، داراحياء التراث العربى، ۱۴۲۱ق.
۲۲. رسائل الشريف المرتضي، على بن حسين موسوي (سيّد مرتضى)، قم، دار الكتاب الاسلامى، ۱۳۷۹ش.
۲۳. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، سيد محمود آلوسي، بيروت، دارالفكر، ‌بي‌تا.
۲۴. عصر ظهور، علی کورانی، تهران، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۷۹ش.
۲۵. الفصول المختارة، محمد بن محمد بن نعمان (شيخ مفيد)، تحقيق: سيد على ميرشريفى، بيروت، دارالمفيد، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
۲۶. الکافی، محمد بن يعقوب کلینی، تحقيق: على‌اكبر غفارى، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ سوم، ۱۳۸۸ق.
۲۷. کتاب الغیبة، محمد بن ابراهیم نعمانی، قم، انوار الهدی، ۱۴۲۲ق.
۲۸. كتاب مقدس، عهد قديم (فارسى)، جمعيت يريتش وفورن، لندن، ۱۹۹۳م.
۲۹. الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمد بن عمر زمخشري، بيروت، دارالكتب العلمية، بي‌تا.
۳۰. كشف الاسرار و عدة الابرار، احمد بن محمد میبدی، تحقیق: علي‌اصغر حكمت، تهران، انتشارات ابن‌سينا،۱۳۸۱ش.
۳۱. كمال‌الدين و تمام النعمة، محمد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق)، قم، انتشارات جامعه مدرسين، ۱۴۰۵ق.
۳۲. مجمع البيان في علوم القرآن، امين الاسلام طبرسى، تهران، انتشارات ناصر خسرو، بى‌تا.
۳۳. محاضرات فی الإلهيات، جعفر سبحانی، قم، المركز العالمي للداراسات الاسلامية، ۱۴۱۱ق.
۳۴. المسائل السروية، محمد بن محمد بن نعمان (شيخ مفيد)، قم، كنگره جهاني شيخ مفيد، بي‌تا.
۳۵. معجم احاديث الامام المهدي، على كورانى، قم، مؤسّسه معارف اسلامى، ۱۴۱۱ق.
۳۶. الميزان في تفسير القرآن، سيد محمدحسين طباطبايى، قم، انتشارات جامعه مدرسين، بى‌تا.
۳۷. نورالثقلين، عبد علي بن جمعه عروسي حويزي، قم، مؤسسه اسماعيليان، ۱۴۱۵ق.
۳۸. وسائل الشيعة، محمّد بن حسن حرّ عاملي، تحقيق: مؤسسة آل البيت، قم: مؤسسة آل‌البيت، چاپ اوّل، ۱۴۰۹ق.
۳۹. يأجوج و ‌مأجوج فتنة الماضي و ‌الحاضر و المستقبل،‌ شفيع ماحي احمد، بيروت، دار ابن‌حزم، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
۴۰. يوم الخلاص في ظل القائم المهدي، کامل سلیمان، بيروت، دارالكتاب اللبناني، ۱۴۰۲ق.

 





:: برچسب‌ها: ظهور،علائم ظهور،منتظران مهدی،مهدویت،منجی،رخدادهای آخرالزمان از منظر قرآن،رخدادهای آخرالزمان،قرآن و آخرالزمان،آخرالزمان در قرآن،آخرالزمان به بیان قرآن، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : ALI
تاریخ : جمعه 6 شهريور 1394
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: